حسین عزیزمحسین عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 20 روز سن داره

حسینم معجزه مقدس الهی وهدیه ناب پروردگار

21 ماه درکنارعزیزدلم

1394/10/30 12:38
نویسنده : مامان
566 بازدید
اشتراک گذاری

http://zibasaz.niniweblog.com/

سلام پسر عزیز و قشنگم

خدا را شاکر و سپاسگذارم که بزرگترین ، زیباترین و بهترین نعمت زندگی را به من عنایت کرد ، مرا لایق مادر شدن دانست و پسری زیبا و سالم به ما داد تا همیشه و در تمامی لحظات شکرگذارش باشیم.خدایا هزارها هزارها هزارها ...مرتبه شکرت به خاطر تمامی نعمت هایت.http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

عزیز دلم با ذره ذره وجودم دوستت دارم ، تو تمام من شدی ومن فقط به عشق توست که زنده ام ، نفس میکشم و زندگی میکنم ، از خدای خوب و مهربان بهترین های زندگی را برایت آرزو دارم.

الهی،فدای نگاههای پاک و معصومانه ات بشم پسر عزیز و دلبندم، قربون دستهای کوچک و باطراوتت بشم ،دستهای کوچک و نازی که وقتی در دستانم میفشارم به آرامشی میرسم که توصیف ناشدنی ست.

  تجسم میکنم روزی را که بزرگ بشی، مرد بشی و آن روز بوسه بر دستهای مردانه ات بزنم وبه مردانگی ات، به آقاییت،به بزرگی ،بزرگواری ،جوانمردی و به تمام خوبیهایت ببالم و آن روز هم باتمام وجودم شکرگذار لطف و عنایت پروردگار باشم.

خدای خوب و مهربان فرزندم را که بنده پاک و معصوم توست به تو میسپارم، دراین زمان ودر هر زمانی نگهدار و یار ویاورش باش و بهترین های زندگی هم در بعد معنوی و هم در بعد مادی را نصیب و روزیش گردان.

Алые розы

آسمان چشمت ابری و دلت غمگین مباد

خاطرت ناشاد و شادی در پس پرچین مباد

هر کجا پر میکشد مرغ خیالت شادمان

از خدا میخواهم آنجا بال و پر سنگین مباد

نان گرم و آب سردی آرزو دارم تو را

در شئون زندگی، رخساره ات پرچین مباد

مملو از شادی و مهر و دلخوشی باشد دلت

آرزو دارم دلت، پرکینه و چرکین مباد

خنده از لبهای تو، جاری چو جوهای روان

خالی از لبخندها، آن چهره ی شیرین مباد

از حسود و از بخیل و چشم شور و بی حیا در امان باشی الهی،

سینه ات پرکین مباد

از تو میخواهم خدایا، از بلایای زمان ایمنش دار و دعایش خالی از آمین مباد.

 

 

 

 

 عزیز دل مادر،یه روز بعدازظهر رفتیم خونه حاج آقا همسایه خوب و مهربونمون

تمام اتاق های خونه از آشپزخونه گرفته تا انباری، همه جا رو گشتی و تمام وسایل خونه شون رو بهم ریختی،حاجی هم بنده خدا خم به ابرو نیاورد،خلاصه حسابی کنجکاوی کردی،من هم تا زمانی که کار خطرناکی نکنی محدودیتی برات قائل نمیشم و آزادت میذارم. 

اینجا هم رفتی یه ماشین از توی انباری پیدا کردی و آوردی توی هال که بازی کنی.

 

 

 

اینجا هم خوشکل مامان، عشق مامان،پریز تلفن رو ازتوی برق کشیدی،عاشق سیم و پریز برقی و هر روز به خاطر این بازی های خطرناک ودخالت مامان کلی گریه میکنی و با هیچ جایگزینی آروم نمیشی و در این مورد مامان اصلا انعطاف پذیری نداره.

اینجا هم چون پریز تلفنه مانعت نشدم.

 

 

 

 

 

عزیز دلم از کنجکاوی ها و بازیهات تو خونه حاجی عکس زیاد گرفتم که اینجا برات نگذاشتم.

اینجا رفتیم روی حیاط

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یه روز بعدازظهر محمدکاظم عزیز پسر دایی رضا اومد اونجا و عکس گرفتیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نفس مامان ، مامان جون عزیز و زن دایی ناهید

 

 

نایت اسکین

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان فدیا
13 بهمن 94 9:51
چه پسر کنجکاو نازی
مامان
پاسخ
مرسی عزیزم،پسر شماهم خیلی عزیز و نازه،خدا تمام بچه ها رو حفظ کنه.