حسین عزیزمحسین عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 21 روز سن داره

حسینم معجزه مقدس الهی وهدیه ناب پروردگار

واکسن هجده ماهگی قند عسل

1394/8/16 11:29
نویسنده : مامان
438 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگ و عزیزم

قند عسلم، پسر عزیز و دردانه ام ، روز یکشنبه سوم آبانماه یعنی روز بعد از

عاشورا همراه زن دایی ناهید به مرکز بهداشت رفتیم برای واکسن هجده ماهگی

پسر گلم ، خانم کودکیار قد و وزن پسرم رو اندازه گرفت که خدارو هزار مرتبه شکر

خوب بود وزنت 13 کیلو بود وبعد واکسنت رو زدند و اومدیم خونه ، واکس خیلی

سختی بود 24 ساعت خیلی اذیت شدی ، اشاره که به پات می شد جیغ میزدی

، خیلی گریه کردی و ساعات سختی رو گذروندی ، تا ساعت 11 شب خاله مهلا

پیشمون بود و مراقبت بودیم ، ساعت 11 شب زن دایی ناهید و محمدکاظم عزیز

خاله مهلا رو رسوندند خونه شون وزن دایی ناهید تاصبح پیشمون بود ، خیلی تب

نکردی و با قطره استامینوفن تبت کنترل شد ولی خیلی درد داشتی و بی تابی و

گریه میکردی ، خدا رو شکر بعد از حدود 24 ساعت بهتر شدی و تونستی پات رو

روی زمین بذاری و کم کم شروع کردی به راه رفتن و تا ظهر دیگه خوب خوب شده

بودی ، منم  یکشنبه و دوشنبه مرخصی گرفته بودم تا کنار پسر عزیزم باشم.

خدا رو هزار مرتبه شکر واکسن هجده ماهگی هم به خیر و سلامتی گذشت و

دیگه رفتیم تا شش سالگی قند عسل.

به خاطر مشکلاتی که خاله مهلا داشت و مدتی بود از کارش ناراضی بودم و دنبال

پرستار جدیدی بودم چند روز پیش پرستار جدیدی که از نزدیکان هست پیدا کردم و

با خاله مهلا تسویه حساب کردم و از روز پنج شنبه 14 آبانماه سعیده خانم اومده

پیش پسر عزیزم.

جانم برات بگه عزیز مادر الان دو روزه که خاله سعیده میاد پیشت ولی چند روزی

طول میکشه تا باهاش اخت بشی و بهش عادت کنی فعلا غریبی میکنی از

دستش چیزی نمی خوری و اصلا باهاش راحت نیستی که امیدوارم هر چه زودتر

خاله سعیده بتونه با مهربونیاش تو رو با خودش اخت کنه.

پسر عزیزم مسائل دیگری هم هست که اصلا خوشایند  و به صلاح  ما نیست

مخصوصا به صلاح تو نیست  و در اینجا نمیتونم برات بنویسم فقط از خدای مهربون

میخواهم که پشت وپناه ما باشه و به هیچ کس ظفر نده که بتونه به ما آسیبی

برسونه.

خداوندا ، بار پروردگارا ، خودمان را به تو میسپاریم ، ما را از هر شری حفظ کن.

خداوندا ، حافظ و نگهدار پسر عزیزم که بنده پاک ومعصوم توست باش و به هیچ

بنده ای از بندگانت ظفر نده که بخواهد آسیبی چه از نظر جسمی و چه از نظر

روحی ، روانی و تربیتی به این مخلوق زیبایت برساند.

خداوندا اگر من مادر فرزندم هستم تو خدای او هستی ، تو خالق و آفریدگار او

هستی ، تو از رگ گردن به او نزدیکتری و از همه خلق به او مهربانتری و از پیدا و

پنهان ، از ظاهر و باطن انسان ها ، از امروز و فردا وفرداها آگاهی ، خداوندا فرزندم

را به تو میسپارم .

 خداوندا نگهدار این مخلوق زیبا و این بنده پاک ومعصومت باش و از هر آسیبی

حفظش کن .

پسر قشنگم به حول و قوه الهی روزی بزرگ میشی و خودت میتونی محبت واقعی

و ظاهری را از هم تشخیص دهی ودوست ودشمن را بشناسی و فریب محبت

های ظاهری و دروغین را نخوری  از خداوند بزرگ میخواهم تا آن زمان هر دوی ما را

از شر هر دسیسه ای محافظت کند و ما از هر شری در امان دارد. آمین بحق رب

العالمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فدیا
17 آبان 94 10:01
امیدوارم این پرستار جدید یه خاله خوب و مهربون واسه پسرمون بشه ادرین که حسابی با مهدش اخت شده و من دیگه راحت شدم
مامان
پاسخ
خیلی ممنونم خانمی ، خداکنه که خاله خوبی باشه ، خوشحالم که ادرین با مهد راحته ، من که هنوز نمی تونم پسرم رو بذارم مهد.