حسین عزیزمحسین عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

حسینم معجزه مقدس الهی وهدیه ناب پروردگار

مامانی اومدباکلی عکس های قشنگ

1394/4/29 11:38
نویسنده : مامان
732 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرقشنگم

عزیزدردونه ام،یکی یه دونه ام،نورچشمم،تمام امیدزندگیم باذره ذره وجودم دوستت

دارم و هرلحظه هزاربار خدا رو شکرمیکنم به خاطرداشتنت،به خاطرلطف بینهایت

حق تعالی که گلی ازگلهای بهشت روبه من هدیه داد.

عزیزم روزبه روزکه داری بزرگتر میشی و شیرین کاریات و تواناییهات

بیشترمیشه،ایمانم به قدرت خداافزونتروافزونترمیشه چه معجزه ای بزرگترازخلقت

وجودنازنین تو،خداحافظ ونگهدارت باشه بهترینم،عزیزترینم.

پسرم خیلی مهربون وخوش اخلاق واجتماعی هستی،هرموقع آلمادخترهمسایه

که یکماه ازتوبزرگتره میاداونجا،تمام اسباب بازیات رودراختیارش میذاری هرگزنشده

اون چیزی روبرداره وتوازش بگیری،هرگزنشده بخواهی اذیتش کنی ،هولش بدی

یابازوهاش روفشاربدی،هرموقع هم اون به طرف تومیادتااسباب بازی ای روازتوبگیره

توراحت بهش میدی ومیری به سمت یکی دیگه،هرموقع میخوادبیادهولت

بده،میخوادچنگ بهت بزنه فقط ازش کناره گیری میکنی واصلامثل اون رفتارنمی

کنی،اون خیلی دختربدجنس وبدذاتیه،خداروشکرکه تومثل اوننیستی،خیلی

مهربونی،خیلی زودبابچه هااخت ودوست میشی وشروع میکنی باهاشون

بازی کردن وخندیدن.

خیلی عاطفی هستی وبه محبت اطرافیان سریع عکس العمل نشون میدی.

ازخدای مهربون میخوام وقتی هم بزرگ شدی مهربون وخوش اخلاق باشی وهرگزآزارت به کسی نرسه.

عزیزدل مامان هنوزهم میل وعلاقه ات به غذاخوردن خوب نشده،به هیچ غذا و به

هیچ میوه ای علاقه نشون نمیدی،بایدکلی سرگرمت کنیم باچیزای مختلف

(لوازم  آشپزخونه،گوشی تلفن،رادیو،دزدگیرماشین،کلیدبرق و...)تابتونیم غذاومیوه

بهت بدیم،اگربه خودت باشی هیچی نمی خوری،تنقلات مثل

بیسکویت،کیک،کلوچه،شیرینی،کلمپه و...اصلانمی خوری وعلاقه

نداری،درمورداینجورخوراکیهاکه ارزش غذایی ندارن اصلا اصراروتلاشی نمیکنم ولی

غذاو میوه روبه هرترفندی که باشه سرگرمت میکنیم بامامان بزرگی عزیزوبهت

میدیم،به زور که اصلانمبیشه فقط بایدبا یه وسیله ای که خیلی برات جذاب باشه

سرگرم بشی وحواست نباشه که داری چیزی میخوری،خدا رو شکر تا الان موفق

بوده ایم وخدا رو هزارمرتبه شکر وزنت خوبه.

عزیزدل مامان مدتی محمدکاظم وقت نکردبیادازعزیزدلم عکس بگیره گوشی خودم

هم کیفیت دوربینش خیلی پایین بود و نتونستم ازنفسم عکس بگیرم

تابالاخره محمدکاظم گوشی خیلی خوبی خریدوگوشی قبلیش رومن ازش

خریدم و از پسرقشنگم عکس گرفتم که میخوام همه

شون روبرات بذارم.این عکسهای خیلی قشنگ مربوط به 15ماهگیته نفسم.

 

حالات خوابیدن نفس مامان،دلم نیومدفقط یکی بذارم،همه عکساروگذاشتم.

خوابای خوب وقشنگ ببینی پسرعزیزودردونه ام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عزیزمامان بعدازبیدارشدن ازخواب ناز

 

 

 

 

 

خوشکل مامان بغل زن دایی ناهید،کنارت هم نازنین دختربرادرزن داییه که

خیلی میادپیشت وباهم بازی می کنین،خیلی باهاش اختی.

 

حسین مامان داره روی حیاط را میره اونم باپای برهنه، اجازه ندادی که کفشات روبپوشم بس که عجله داشتی که زودتربیایی روی حیاط

 

 

 

اینجاموفق شدم کفشات روبپوشم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نفس مامان درحال بازی کردن بااسباب بازی هاش 

 

 

 

 

 

 

عزیزمامان درحال جاروکردن،عاشق جاروبرقی هستی هرموقع مامانی میخوادجاروکنه دیگه مجالی به مامان نمیدی  

 

 

 

 

 

 

نفس مامان بغل خاله مهلا(پرستارجدیدپسرقشنگم) 

سال گذشته رومامانی کنارت بودنه ماه مرخصی زایمان داشتم تاپایان دی ماه،دوماه هم مرخصی گرفتم شدتاآخرسال که فسقلی مامان یازده ماهت کامل شدبعدازتعطیلات عیدنوروزکه بایدمیرفتم سرکار،پرستاربرات گرفتم تاتحت نظارت مامان بزرگی عزیزازت مراقبت کنه چون مامان جونی تنهایی نمیتونست ازت نگهداری کنه،قوه وبنیه اش خیلی کم شده،کمرش وپاهاش دردمیکنه،خداروشکریه خانمی روپیداکردیم که بیادپیش مامان جونی وکمک مامان جونی باشه،دوماه ونیم پرستارت بودکه به دلیل اینکه بچه 5ساله داشت وسختش بودصلاح ندیدم که به کارش ادامه بده وخاله مهلاروپیداکردیم بااینکه سنش کمه وهجده سال بیشترنداره ولی بچه داریش خوبه وخوب ازت مراقبت میکنه ومهربون وباحوصله یه،چون غدادادن به حسین آقای عزیزخیلی صبروحوصله ومهربونی میخوادکه باحوصله به کمک مامان جونی توروسرگرم کنن وغذاتوبهت بدن،اگربه خودت باشه بایدچقدرگرسنه ات بشه تادوسه قاشق بخوری ولی خداروشکرخاله مهلابامهربونی وحوصله بهت میرسه بعدازظهرهاهم که مامانی دربست درخدمت عزیزدلش هست،مامان جونی هم که خدانگهدارش باشه تمام وقت درخدمت عزیزدلمون هست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تبارک الله احسن الخالقین 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حاج آقاهمسایه مون که خیلی پیرمردخوب ومهربونیه وخیلی هم تورودوست داره وهمش میگه این بچه بنده خاص خداست-نفس مامان بغل خاله مهلا-مامان جونی عزیزهم کنارتون 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روزعیدفطررفتیم خونه دایی رضا وباگوشی محمدکاظم چندتاعکس گرفتیم،پشت سرتون پسرخاله محمدکاظم نشسته.

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فدیا
31 تیر 94 13:25
عزیزم چه پسر نازی 1000 ماشالا چه خوب که تونستید یه پرستار خوب تو خونه پیدا کنید خیلی این کار سخت شما چه شهری هستید ؟؟
مامان
پاسخ
عزیزم کارخیلی سختی بودچندماه دنبال پرستاربودم وبه خیلیهاسپردم تااینکه راننده آژانسی که خیلی خانم مطمئنی بودوازش شناخت کامل داشتم خاله سمیه روبرام پیداکرد وبعدخاله مهلاروهم،همون راننده آژانس برام پیداکرد.اگردنبال پرستارهستین به افرادمطمئنی بسپارین حتماموفق میشین انشاالله.
مامان فدیا
10 مرداد 94 23:35
من که کلا خونه نشین شدم و واسه دفترم منشی پیدا کردم فعلا اینجوری بهتره قبلش هم مهد میرفت که خوب بود اما تند تند مریض میشد
مامان
پاسخ
عزیزم اینجوری که خودت کنا گل پسرت باشی خیلی خوبه،هیچ کس کارمادر رونمیکنه خیلی کارخوبی کردی،من متاسفانه نمیتونستم بیشترمرخصی بگیرم ومجبورشدم پرستارپیداکنم.مهدهم اصلاگزینه مناسبی نیست برای بچه های زیرسه سال.